معنی دمش تیز - جستجوی لغت در جدول جو
دمش تیز
شاشیدن، ادرار کردن
ادامه...
شاشیدن، ادرار کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر گوش تیز
گوش تیز
آنکه قوۀ شنوایی قوی دارد
ادامه...
آنکه قوۀ شنوایی قوی دارد
فرهنگ فارسی عمید
خشم تیز
(خَ / خِ مِ)
عصبانیت شدید. خشمناکی شدید. (یادداشت بخط مؤلف)
ادامه...
عصبانیت شدید. خشمناکی شدید. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
گوش تیز
گوش تیز
تیزگوش، رجوع به تیزگوش شود
ادامه...
تیزگوش، رجوع به تیزگوش شود
لغت نامه دهخدا
دم ریز
(دُ)
پی ریز. یک ریز. پیوسته. متصل. پشت سرهم. پیاپی. دمادم. دمبدم. دائم. دائماً. (یادداشت مؤلف). و رجوع به مترادفات کلمه شود
ادامه...
پی ریز. یک ریز. پیوسته. متصل. پشت سرهم. پیاپی. دمادم. دمبدم. دائم. دائماً. (یادداشت مؤلف). و رجوع به مترادفات کلمه شود
لغت نامه دهخدا
تصویر گوش تیز
گوش تیز
آنکه قوه شنوایی اش قوی باشد
ادامه...
آنکه قوه شنوایی اش قوی باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر دم ریز
دم ریز
پیوسته، متصل، دائم
ادامه...
پیوسته، متصل، دائم
فرهنگ لغت هوشیار